Skip to content

ریحانه تقی‌زاده

می‌نویسم تا زندگی کنم.

  • خانه
  • درباره‌ی من
  • دوستان من

دسته: داستان

داستان

یک شب بارونی

یک سرپناه دید. شروع کرد به دویدن به سمتش، تقریبا خیس شده بود. 3+

توسط ریحانهاکتبر 26, 2020اکتبر 31, 20202 دیدگاه ها
داستان

چرا می‌نویسم

چهارده سال داشتم. از تهران به یکی از محله‌های اطراف کرج اسباب‌کشی کردیم. 2+

توسط ریحانهاکتبر 21, 20202 دیدگاه ها
داستان

خونه‌ی آقاجون

بازم هم روزی دیگر، کنار حوض نشستم و شلوارم را تا زانو تا کردم پایم را داخل حوض فیروزه­ای گذاشتم. صدای جیغ جیغ بچه­‌ها از دالان­‌های خونه اقاجون رو می­‌شنیدم.…

توسط ریحانهاکتبر 14, 2020اکتبر 19, 20202 دیدگاه ها
داستان

یک شب معمولی

یک شب معمولی در خیابان پائو شمارِ بیست­‌وپنجِ اروگوئه. آسمان چراغش را روشن کرده بود و زمین جای قدم­‌های آدم‌­ها نگینی می­‌کاشد. در رستوران جک آلن معروف چه خبر بود؟…

توسط ریحانهاکتبر 14, 2020اکتبر 19, 20202 دیدگاه ها

دنبال چی می‌گردی؟

دیدگاه‌ها

  • شقایق وفاپور در آینه
  • ریحانه در چرا می‌نویسم
  • ریحانه در یک شب بارونی
  • ریحانه در نامه
  • شقایق وفاپور در نامه

دربارهٔ این سایت

می‌نویسم، زندگی می‌کنم، رها می‌شوم.

شما هم با من بنویسید، زندگی کنید و رها شوید.

دسته‌ها

  • داستان
  • نامه‌هایم
  • یادداشت

شبکه‌های اجتماعی من

اجرا شده توسط: همیار وردپرس