یادداشت آینه نشسته بود کنج خانه، ناگهان دیوار مقابلش شکافت و آینهای از آن زاده شد. مقابلش ایستاد. دختری در میان پیراهن نارنجی، در آغوش کتاب آبی غم صورتش را پوشانده بود.… توسط ریحانهاکتبر 31, 2020اکتبر 31, 20201 دیدگاه