نامه
امروز بیتاب بودم. بیتاب اینکه بنویسم. اما چیزی نبود که بنویسم. مسخره است،نه. ولی وقتی چند روزی دستت به نوشتن نمیرود انگار فراوش میکنی حتی چطور باید قلم را در…
ساکت نشسته بودم که خواهرم با پرتاب خودش در کنارم روی مبل بیمقدمه گفت: «میخواهی در مورد معنای زندگی بدانی؟». من که هنوز در شوک پرتاب چند امتیازی او روی…