ما دائم در حال تصمیمگیری هستیم. اینکه صبح زود از خواب بیدار شویم یا نه. اینکه به ارزهایمان و رسیدن به آنها فکر کنیم یا سرکوبشان کنیم. تصمیم بگیرم روزمان را شاد شروع کنیم یا با عصبانیت. اینکه مهربان باشیم
بند خستگی
همه چیز از امروز شروع شد. روزی بود که از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت خستگی را روی بند بیاندازد. بند خستگی را با تمام شکستها و بیحوصلگیهایش از این طرف خانه با ان طرف خانه اویزان کرده بود.