تجسم کن دو تا بودی. دو جسم با یک روح. شاید هم بهتر بود دو جسم با دو روح بودی. برای اینکه اعتقاد دارم خستگی جسم از خستگی روح میآید. اگر دو جسم با یک روح داشتی احتمالا وقتی از
چگونه خلاق باشیم؟
چند روز پیش با یکی از همکلاسیهای ارشدم سر یک کلاس بودم. من منتظر استاد راهنما بودم و او هم مشغول انجام دادن کارهای موضوع پایاننامهاش بود. همانطور که مشغول بودیم از من پرسید: «تو خلاقی؟» یکم فکر کردم، اول
2 دلیل بیتفاوتی
«برای نویسندهشدن نیست که مینویسم. مینویسم تا در سکوت به آن عشق که شبیه به هیچ عشقی نیست دست یابم.» -کریستین بوبن دو دلیل بیتفاوتی باید عاشق شوی تا بتوانی ادامه دهی. اما میشود اول ادامه داد بعد عاشق شد.
برنامه من
چالش بزرگ زندگی من اینه که برنامههام رو طوری بچینم که به تموم کارهام برسم. کارهایی که اکنون برای من الویت هستند: پیدا کردن موضوع پایاننامه نوشتن مقاله برای سایت دوست داشتنیم خواندن زبان اپدیت کردن اینستاگرام حداقل 2 روز
هول بده
امروز به نکتهای برخوردم. نکته در قالب یک سوال بود. چرا ما همه چیز را میدانیم و چرا ما از همه آنچیزی که میدانیم استفاده نمیکنیم؟ درسته. این سوال چند نکته در خودش جای داده. اول ان دانشی و ان
توی خونه لباسهای قشنگ بپوش
من از دوران کودکی توی خونه شلوار جین به پا میکردم. اینکار به من یک نظم فکری میداد. من دائم توی تخیل زندگی میکردم و همچنان زندگی میکنم. اینجوری یعنی تو خونه ما هزاران آدم میاومد و میرفت و فقط
گزارش یک اتفاق ناگهانی
خیلی اتفاقی گوشیم زنگ خورد. توقع تماس از این شخص رو نداشتم. شخصی که مدتی در دانشگاه با او کار میکردم. ازم درخواست کرد که پوستری فوری برای یک مسابقه تهیه کنم. دقیقا همین روز بود که تمام کارهایم در