چند وقتی است که اتاقم خاموش است.
چراغ دارد.
اما تاریک است.
انگار که خالقی در ان وجود ندارد.
خالق، خلق کننده.
کسی که با ذهنش، با افکارش، با تجربیاتش چیزی را میسازد.
خدا خالق است.
پایینتر از خدا،
نویسنده خالق است.
نقاش خالق است.
مجسمه ساز خالق است.
و…
شاید باید گفت همه میتوانند خالق باشند.
اشتباه نباید کرد.
خالق بودن خدا فراتر از خالق بودن انسان است.
ما خلق میکنیم چون نیازمندیم.
نیازمند دیدن زیباییها،
نیازمند یادگیری.
نیازمند شنیدن.
نیازمند حرف زدن.
ما خلق میکنیم تا هرکدام به یک حالت، بینیاز شویم.
احساس خلق کردن، یکی از احساساتی است که اگر آن را تجربه کنید دیگر نمیتوانید دست از آن بکشید.
اتاق خاموش از ذهنی خاموش نشعت میگیرد.
ذهنی که نتوانسته است کمالگرایی، تنبلی را کنار بگذارد.
کی باید تنبلی را کنار گذاشت؟
پس کی دست از کمالگرایی برمیداری؟
دیدگان شاهد جدال میشود.
جدال قلب و مغز.
جدال روح خالق و روح مرده.
برنده شدن روح خالق.
نوشتن برنامهای منعطف.
نوشتن در 30 دقیقه.
و روشتن شدن اتاق.