فرض کنید

خلاقیت است که فرد را در زندگی زنده نگه می‌دارد. فرض کنید درحال قدم زدن هستید، فردی می‌آید و از شما مصاحبه‌ای می‌گیرد. شما نمی‌خواهید پاسخش را بدهید اما سوالش شما را چند ثانیه درگیر می‌کند: « خودت رو فردی خلاقی می‌دونی؟» به این فکر می‌کنی که خلاقیت چی می‌تونه باشه؟ بعد به داشته‌های ذهنیت مراجعه می‌کنی و می‌بنی می‌تونی یک تعریف ناقص از خلاقیت داشت باشی”عاملی که کمک می‌کنه فرد به مسائل یه جور دیگه نگاه کنه”، اما سخت‌ترین بخش این است که باید جواب فردی را بدهی که از تو پرسیده ایا خودتو خلاق می‌دونی؟ نفسی عمیق می‌کشی و می‌گویی بله و برای جلوگیری از پرسش بعدی‌اش سریع ادامه می‌دهی هر کس که خودش را خلاق بداند قطعا خلاق است و قدم تند می‌کنی و از کنارش می‌گذی.

واقعا خلاقیت چیه؟

خلاقیت را می‌توانیم یک فرایند ذهنی در نظر بگیریم که همه دارند و فقط با تمرین تقویت می‌شود از آن استفاده کرد. برایان تریسی در کتاب خلاقیت و حل مسئله می‌گوید:

خلاقیت امری آموختنی است. خلاقیت را می‌توان درست همانند دوچرخه‌سواری یا استفاده از رایانه فرا گرفت و البته با تمرین و تکرار آن را تقویت کرد.

وقتی می‌خواهیم یک مهارت را یادبگیریم اول خودمان را در معرض دریافت اطلاعات قرار می‌دهیم. این دریافت اطلاعات گاهی از تماشای یک فیلم و سخنرانی اتفاق می‌افتد، از طریق مطالعه کتاب یا از طریق شرکت در دوره‌ای آموزش و یا حتی از ترکیب اینها که به نظر من بهترین حالت است.

خلاقیت نگاه تازه به مسائل است. ما با خلاق بودن ذهنمان می‌توانیم به راهکارهای تازه برای انجام کاری و با به ایده‌ای نو برای خلق کردن برسیم.

تفاوت خلاقیت، نوآوری و ابتکار

گفتیم که خلاقیت ذهنی است. فرایندی که ما فکر می‌کنیم و می‌اندیشیم و به راه حل و ایده‌ای تازه می‌رسیم. اما نوآوری بخش عملیاتی و کارکردی است. در نوآوری ما این ایده و راهکار نوین را کارا می‌کنیم تا بشود از آن استفاده کرد.

ممکن است در روز ایده‌های تازه‌ای به ذهن فرد برسد اما ایا همه آنها کارایی دارند و قابلیت عملیاتی شدن دارند؟ طبیعتاً خیر.

برای ابتکار هم احتمالا این عبارت را شنیده‌اید «طرف تو کارش ابتکار عمل دارد» به این معنی است که فرد کاری را انجام می‌دهد که قبلا نبوده و این یک کار تازه و ناب است.

منابع خلاقیت

بسیاری از راهکارها و ایده‌های نو از تجربه ما در انجام  کار بدست می‌آید. برای مثال نویسنده‌ای کتاب می‌نویسد. نوشتن این کتاب یک عادت است. پس از پایان هر کتاب سراغ نوشتن کتاب بعدی می‌رود. این نویسنده خودش را در معرض انجام کار قرار داده است و با نوشتن زیاد و مطالعه کردن دائم به ایده‌های تازه برای خلق اثری دیگر می‌رسد.

خلاقیت وابسته به رها کردن ذهن است. ذهن را مثل یک کودک تصور کنید. کودکی که می‌تواند راحت هر چیزی را تجربه کند و می‌تواند تمام لوازم را وسیله‌ای برای بازی خودش در نظر بگیرد. رهایی از قید و بندهایی که، تو باید اینکاره شوی، تو باید آن کار ار انجام دهی، می‌تواند ذهن فرد را خلاق کند. کودکان خلاق‌ترین افراد در رده‌های سنی‌اند به دلیل معصومیت و رهایی‌شان از مسائل پیچیده فکری.

انگیزه برای انجام کاری فرد را خلاق می‌کند. فرض کنید یک مدرس هستید و عاشق کار تدریس هستید. در کتاب “شهامت تدریس” نوشته پارکر جی پالمر اصل مطلب این است که مدرس‌ها از روی علاقه‌ای که به تدریس دارند شیوه‌هایی را امتحان می‌کنند تا بازدهی کلاس بالا برود. این روش‌ها از جایی به غیر از خلاقیت سرچشمه نمی‌گیرد. این کتاب می‌گوید که مدرس‌های خوب تلاش می‌کند و تمام اشتیاق خود را به کار می‌برند تا فاصله بین خود و دانشجویان را کم کنند. این اشتیاق حاصل‌ش خلاقیت است. ذهن دائم به دنبال این است که چه شیوه‌ی جدیدی را می‌تواند خلق کند تا به شرایط مطلوب برسد.

سخن پایان

سه منبع اصلی خلاقیت تجربه، رهایی ذهن و انگیزه و اشتیاق است. خلاقیت فرایندی است که ما را به دیدی تازه درباره مسائل و برای حل آنها می‌کشاند. این خلاقیت است که اجازه می‌دهد به فرد تا مسائلش را حل کند و به شرایط خوب برسد.

خلاقیت + منابع خلاقیت
برچسب گذاری شده در:             

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *