مسیر عشق حقیقی هرگز بی‌دردسر نبود.

-شکسپیر، رویای نیمه شب

بیان نخست

ایده کسب‌وکار را در سر می‌پرورانیم.

و در فکر راه‌اندازی‌اش فرو می‌رویم.

البته که ماجرا به این نقطه ختم نمی‌شود.

چه اتفاقاتی قرار است بیفتد؟

گفتن اما در کسب‌وکار مثل چراغی است که مسیر کارافرین را روشن می‌کند.

اما قرار است موانعی ایجاد شود…

اما، ممکن است همه چیز خوب پیش نرود…

اما ناگهان ایده‌ای که عاشق آن هستیم ما را رها می‌کند، می‌رود و می‌رسد به قبرستان ایده‌ها…

و در طرف دیگر امایی از نوع متفاوت قرار دارد:

امایی که سازنده است نه بازدارنده.

مثال:

اما اگر کارآفرین مسیر را بشناسد چی؟

اگر بتواند پیش‌بینی کند چی؟

اگر بداند منابع مالی را از کجا تامین کند چی؟

پیرنگ عشق و داستان کسب‌وکار

در پیرنگ عشق ما دو شخصیت داریم که همدیگر را ملاقات می‌کنند. اما دیدن کافی نیست. یک اما نیاز دارد. دختری، پسری را ملاقات می‌کند اما…

در ادبیات، اغلب عشق به سادگی بدست نمی‌آید، یا اگر حاصل می‌شود، به سادگی حفظ نمی‌شود.

-رونالد بی. توبیاس

این شما را به یاد چه چیزی می‌اندازد؟

کسب‌وکار را با زحمتی فراوان راه‌اندازی کرده‌اید، برای پایدار شدن‌ش از خیلی چیزها زده‌اید تا به موفقیت برسد. اما پس از رسیدن و راه‌اندازی نکته‌ای را فراموش کرده‌اید!

آن نکته با یک پرسش مطرح می‌شود:

چقدر برای حفظ این کسب‌وکار تلاش خواهید کرد؟

نگهداشت کار در نقطه ایده‌آل، کار آسانی نیست.

همانطور که عاشق پس از رسیدن به معشوق باید تلاش کند، درباره کسب‌وکار هم همین امر صادق است.

عشق ممکن است پس از سختی‌ها، فراز و نشیب‌هایی بدست بیآید.

کسب‌وکار هم با دشواری راه‌اندازی می‌شود.

اما تنها بدست آمدن و راه‌اندازی شدن کافی است؟

نکته مهم در حفظ هر دو است.

ارزشمندی وقتی مشخص می‌شود که افراد برای ماندگاری عشق و پایداری کسب‌وکار دست از تلاش برندارند و اجازه ندهند همه چیز تکراری و دلسرد کننده شود.

آزمون

آموزه‌های داستان‌های پریان، آموزه بنیادین تمام داستان‌های عاشقانه است: عشقی که آزموده نشده عشق حقیقی نیست. عشق باید ثابت شود و راه اثبات آن اغلب گذشتن از سختی و مشکلات است.

-رونالد بی. توبیاس

همسو با این نکته، در راه شروع یک کسب‌وکار، برای کارآفرین مشکلاتی به وجود میآیند تا او مورد امتحان واقع شود. کسب‌وکار یا همان معشوق می‌خواهد ببیند کارآفرین یا عاشق مسیر را با تمامی سختی‌ها طی می‌کند یا نه؛ فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد.

بحث اصلی

کسب‌وکاری که ایجاد می‌شود با سختی‌هایی روبه‌رو است. این سختی‌ها در ابتدای مسیر شناس یا ناشناس‌اند و کارآفرین سعی می‌کند آنها را به بهترین شکل رفع کند. اما وظیفه کارآفرین پس از راه‌اندازی تمام نمی‌شود؛ پس از مدتی که کسب‌وکار به پایداری رسید؛ او باید از کسب‌وکار محافظت کند، باید بتواند با تزریق ایده‌های نو کسب‌وکارش را در عرصه‌های مختلف حفظ و از سقوط زحماتش جلوگیری کند.

 

داستان‌های کسب‌وکار: عشق
برچسب گذاری شده در:             

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *