بیان نخست

داستان‌ها همه جا هستند، در یک کلاس دانشگاه، در جلسه‌ای مهم درباره ارائه محصول، در یک اتاق بازی، شاید هم در یک واگن مترو. 

روزانه با میلیون‌ها یا شاید هم میلیادها داستان سروکار داریم. این داستان‌‌ها چه نوع داستان‌هایی هستند؟ داستان‌هایی نو و تازه، بدون قائده و یا با قائده.

فرض کنید از خواب بیدار شدید ناگهان متوجه می‌شوید وقتی خواب بودید دستتان به بتری آب کنار تخت خورده و کل بتری روی کتابتان خالی شده است.

این یک داستان است. در آن یک موقعیت دارید. قبل و بعد از اتفاق را دارید و احساسات نیز در آن دخیل است. وحشت، ناراحتی و پشیمانی. هر داستان از یک سری پیرنگ تبعیت می‌کند. پیرنگ‌هایی که مشخص می‌کنند قرار است چه اتفاقی بیوفتد. برای مثال در پیرنگ عاشقانه ما منتظریم شخصیت، عشق حقیقی را پیدا کند یا در پیرنگ معما انتظار داریم در انتها یک معمای پیچ در پیچ را شخصیت گره‌گشایی کند.

حالا به نظر شما پیرنگ داستان بالا از چه نوع است؟

اما پرسش اصلی اینجاست که یک کسب‌وکار چه داستان‌هایی برای بیان دارد؟

آیا فقط به تولید محصول و ارائه آن به مشتری فکر می‌کند؟ فقط به دنبال پول است؟

خب، بله درست است. یک کسب‌وکار به دنبال اینها است؛ اما به این نکته توجه کنید که قبل از ارائه محصول و خدمات:

هر کسب‌وکار یک هویت دارد. این هویت از برند کسب‌وکار می‌آید و برند، آن چیزی است که مشتری یا مخاطب از شما به یاد می‌آورد.

هدف از بیان داستان‌های کسب‌وکاری چیست؟

  1. آشنایی با روندهای کسب‌وکار که شامل، راه‌اندازی، توسعه و نگهداشت است؛
  2. تعیین رسالت کسب‌و‌کار؛
  3. ماندگاری در ذهن مخاطب با داستان‌پردازی خلاقانه.

در این مقالات دنباله‌دار ما به ترکیب کهن الگوهای پیرنگ داستانی با موقعیت‌های کسب‌وکاری می‌پردازیم؛ اهمیت این کار در این است که در قالبی ملموس‌‌تر به فرایندهای کسب‌وکار خود فکر می‌کنیم و در بیان رسالت کسب‌وکار خود قدرتمندتر عمل می‌کنیم و نتیجه اینکار افزایش مشتریان و افزایش سود کسب‌وکار ما خواهد بود.

قسمت اول: کهن الگوی پیرنگ: کشف

با شنیدین کلمه کشف چه عبارات دیگری در ذهن شما تداعی می‌شود؟

  1. جستجو؛
  2. تلاش برای یافتن؛
  3. بررسی کردن تا به نتیجه رسیدن؛
  4. حفاری ذهن برای شناختن؛
  5. و غیره.

در کتاب بیست کهن الگوی پیرنگ و طرز ساخت آن‌ها اثر دونالدبی. توبیاس به این اشاره می‌شود که:

این الگو بیشتر در جستجوی درک خویشتن است و با پرسش‌هایی چون من که هستم؟ معنای زندگی من چیست؟ همراه است.

این نویسنده معتقد است که پیرنگ کشف، احتمالا یک الگوی بی‌پایان است.

به این دلیل که کشف هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود و با دریافتن هر پاسخ، پرسش بعدی شکل می‌گیرد و فرد به دنبال پاسخ به آن می‌رود و این چرخه مدام تکرار می‌شود.

کشف فقط به شخصیت نمی‌پردازد بلکه درباره شخصیت‌هایی است که در جستجوی فهم چیزی بنیادین درباره خودشان هستند.

در فرایند کشف، یادگیری اتفاق می‌افتد. مرحله به مرحله یافتن پاسخ‌ها ما را به جایگاهی بالاتر هدایت می‌کند.

برای مثال در کتاب معنای زندگی اثر ویل دورانت به این پرسش پاسخ داده می‌شود که معنای زندگی چیست؟

آخر این کتاب ما در می‌یابیم که هیچ‌کس نمی‌تواند معنای زندگی را درست بیان کند برای همین نباید درگیر این مسئله شد. پس از این کتاب ما یادمی‌گیرم که چطور در مقابل این پرسش ایستادگی کنیم و اجازه ناامیدی به خود ندهیم.

رونالدبی. توبیاس اشاره می‌کند:

پیرنگ کشف برای کودکان است. زیرا که بچه‌ها بیشتر از بزرگسالان درگیر روند کشف خود هستند. انها دائما درگیر فراز و نشیب‌های بنیادین زندگی می‌شوند و باید بیاموزند که لازم است دوباره انها را سروسامان دهند.

نکته‌ی قابل طرح این است که پیرنگ کشف بیشتر درباره خود شخصیت است نه درباره کشف.

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که پیرینگ کشف در داستان می‌خواهد به شخصیت کمک کند تا به خودش آگاه شود. و بداند چه کسی هست و چه تغییراتی باید صورت بگیرد تا به هدفش برسد.

این کشف در کسب‌وکار چگونه است؟

کسب‌کار را یک بچه تصور کنید. با آزمون خطا یاد می‌گیرد، تجربیات دیگران را می‌شنود، به دنبال پرسش‌هایی برای خودش می‌گردد تا بفهمد چه کسی است و برای چه اینجا است.

وقتی کسب‌وکاری را راه‌اندازی می‌کنید؛ ابتدا باید مشخص کنید که این کسب‌وکار  از چه نوع است. هدف کوتاه‌مدت و بلندمدت‌اش چه هست. چه برنامه‌هایی دارد. و اصلی‌ترین پرسش این است که رسالت‌اش چیست و برای حل چه مسئله‌ای شکل گرفته است.

و این در حوزه کشف قرار می‌گیرد.

یک بیان ساده:

کسب‌وکار چه در مرحله راه‌ندازی، چه توسعه و نگهداشت فقط به بیان خودش نمی‌پردازد اینکه چه محصولی تولید کند یا به سراغ کدام مخاطبان برود؛ کسب‌وکار در همه مراحل‌اش در جستجو برای فهم چیزی بنیادین درباره خودش است.

این چیزی بنیادین، رسالت اصلی کسب‌وکار است.

رسالت یعنی چه؟

ماموریت و وظیفه، کاری که کسب‌وکار برایش ایجاد شده است.

رسالت یک کسب‌وکار آموزش است، کسب‌وکار دیگر ایجاد تفریح و دیگری ترویج کتاب‌خواندن است.

خلاصه

با استفاده از الگوی کشف، یک کسب‌وکار به آگاهی از خودش می‌رسد، می‌فهمد که برای حل چه مسئله‌ای ایجاد شده است، ماموریت‌اش چیست؛ و با این آگاهی برای قدم‌های بعدی‌اش برنامه‌ریزی می‌کند.

داستان‌های کسب‌وکار: کشف
برچسب گذاری شده در:                 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *