کسب‌وکار یک انسان است.

با این جمله می‌توانیم به نکات خوبی برسیم.

فرض کنید صاحب یک کسب‌وکار هستید، چه احساسی درون شما شکل گرفت؟ احتمالا مالکیت، همچون فرزندی که به این دنیا دعوتش کرده‌اید. برایش اسم گذاشته‌اید. سرمایه گذاشته‌اید. بعضی جاها به زمین خورده، دستش را گرفته‌اید. در اغوش کشیدینش و حتی گاهی به جای خنده، شادی و تشویق او را دعوا کرده‌اید. این کسب‌وکار شما است. فرزند شما. او را از دوران جنینی زمانی که تنها یک ایده بوده دیده‌اید حالا که راه افتاده و یا حتی قصد ازدواج یا تحصیل را دارد را نیز خواهید دید.

اما چه چیزی برای این کسب‌و‌کار مهم است؟

بیان کردن خودش.

کودکی که این همه برایش زحمت کشیده‌اید و تلاش کرده‌اید تا رشد کند و به بهترین مدرسه فرستاده‌ایدش، حالا قرار است وارد جامعه شود. اما متوجه می‌شوید نمی‌تواند خودش را بیان کند. نمی‌تواند بگوید چه مهارت‌هایی دارد؛ چه استعدادهایی شامل حال او شده است و این شما را غمزده خواهد کرد.

به خود برمی‌گردید و می‌گویید: “کجای کار را اشتباه رفتم.”

یک کسب‌وکار که ما به فرض آن را انسان گرفته‌ایم چه چیزی نیاز دارد؟

ارتباطات.

او باید بتواند خودش را بیان کند تا باز بتواند با افراد ارتباط برقرار کند.

این بیان کردن به چه شکل می‌تواند باشد؟

قصه‌گویی.

یکی از راه‌های موثر در ارتباطات انسانی در جهت جلب توجه و جذب حواس مخاطب بیان قصه است.

-مارتین

در روز چندبار قصه می‌گویید؟

در روز چندبار به دنبال موضوع جالبی می‌گردید تا با شخصی در موردش حرف بزنید؟

انسان قصه‌گو است زیرا این قصه‌ها هستند که حیات اجتماعی او را حفظ می‌کنند. 

آدمی با بیان ماجراهایی که بالا و پایین، غم و شادی دارد سعی می‌کند احساسات مخاطبش را درگیر کند تا به یک حس مشترک برسند.

این کسب‌وکار که ما انسان فرضش کردیم نیاز به ارتباط دارد و باید برای بیان خودش دست به تعریف ماجراهایی بزند که باعث شده او به این مرحله برسد. هرچقدر که در این تعاریف موفق‌تر عمل کند سود بیشتری برای صاحبش به ارمغان می‌آورد.

چهار دلیلی که قصه‌گویی را برای کسب‌وکار مهم می‌دانند:

1. قصه‌گویی مخاطبان را مشغول می‌کند.

داده‌ها و اطلاعات مربوط به کسب‌وکار ما برای مخاطبان اهمیتی ندارد. اطلاعات به تنهایی قابلیت جذب مخاطب را ندارند. چیزی که در ارتباط با مخاطب مهم است درگیری اوست. تحقیقات نشان داده است ذهن با شنیدن قصه‌ها بخش‌هایی از خودش را فعال و درگیر می‌کند که انگار شخصیت اصلی قصه‌ای که شنیده، خودش است.

قصه‌ها بیشتر از حقایق می‌توانند در یاد افراد بمانند به این دلیل که می‌توانند احساسات شخصیت را درون فرد شنونده قصه زنده کنند.

2. قصه به ساختن ارتباطات انسانی کمک می‌کند.

به ایده‌ای که داریم فکر کنیم. ایده‌ای که حاصلش یک کسب‌وکار است. ایده چیزی درون خودش دارد که قرار است به گوش مخاطب هدفش برساند این ایده می‌خواهد اول آشنایی و آگاهی ایجاد کند و بعد مشتریان را به خود وفادار کند. 

قصه‌ها باعث اعتماد افراد به ایده‌ کسب‌کاری ما می‌شوند. اگر قصه کسب‌وکار ما به درستی بیان شود، می‌تواند سبب این شود که مخاطب یا مشتری حس کند شخصیت قصه است و متوجه شود که این قصه قرار است راهنمایی برای او باشد، ارتباطی که بین مخاطب و کسب‌وکار برقرار می‌وشد حاصل قصه‌گویی است.

از اینجا درباره چهار بخش اصلی قصه بخوانید.

3. قصه‌ها حقایق را به یادماندنی‌تر می‌کنند.

قصه بالا و پایین دارد. اوج و سقوط دارد. لحظات حساسی که باعث ترس، نگرانی و یا غم می‌شود، دارد. بهترین قصه‌ها آنهایی هستند که واکنش احساسی را برانگیزند. احساس همدردی یکی از اصلی‌ترین احساساتی است که در مخاطب را به اقدام وا می‌دارد. 

4. قصه مزیت رقابتی کسب‌وکار است.

قصه صدایی برای کسب‌وکار است. انقدر بلند که مخاطب صدایش را از میان هیاهوی دیگر کسب‌وکارها خواهد شنید.

الهام گرفته شده از مقاله: Storytelling is Important in Business

نکته‌ی مهمی که شامل حال قصه است: 

قصه‌ها به ساده‌سازی پیچیدگی‌های یک چشم انداز کمک می‌کنند و هدف کسب‌وکار را به دنیای بیرون منتقل می‌کنند.

-سلین داکوستا

چه چیزی برای مخاطب مهم است:

مردم ترجیح می‌دهند روی یک انسان سرمایه گذاری کنند تا یک شرکت.

-سلین داکوستا

بر می‌گردیم به نکته اصلی این مقاله، کسب‌وکار یک انسان است. این را مخاطب وقتی می‌فهمد که صاحب کسب‌وکار قصه‌ای را که این کسب‌وکار پشت سر گذاشته را بیان کند.

کیندراهال چهار نوع قصه را برای کسب‌وکار در نظر می‌گیرد.

قصه ارزش؛

مؤسس؛

هدف؛

مشتری.

این چهار نوع قصه در کسب‌وکار باعث اتصال می‌شوند، اتصال میان کسب‌وکار و مخاطب کسب‌وکار. 

و در نهایت سلین داکوستا اشاره ‌می‌کند:

قصه‌گویی ما را به هم متصل می‌کند، به ما کمک می‌کند تا دنیا را درک کنیم، ارزش‌ها و باورهایمان را منتقل می‌کند. یک قصه خوب ما را به فکر و احساس وا می‌دارد و به گونه‌ای با ما صحبت می‌کند که اعداد، داده‌ها و اسلایدهای ارائه به سادگی نمی‌توانند.

قوی‌ترین قصه‌ها به احساسات افراد ضربه می‌زنند، واقعاً با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنند و به آن‌ها کمک می‌کنند تا به یک کسب‌وکار و آنچه که نشان می‌دهد باور کنند. کسب‌وکارها نباید از گفتن قصه‌‌اش بترسند. بیان قصه‌ای مربوط به مبارزات، درگیری‌ها، شکست‌ها، موفقیت‌ها، به مردم کمک کند تا شور و شوق و هدفِ ایجاد و ساختِ برند را درک کنند.

توی مقاله بعدی بیشتر درباره چهار نوع قصه از بیان کیندرا هال حرف می‌زنیم.

 

داستان کسب‌وکار
برچسب گذاری شده در:             

یک نظر برای “داستان کسب‌وکار

  • آگوست 2, 2023 در 6:00 ب.ظ
    لینک ثابت

    چقدر عاالی بود بارها قصه گویی دارم واقعا ❤️❤️👌👌👌

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *