تخصصی از وقتی که موضوع تخصصی که برای خودم انتخاب کردم را اینجا، در سایتم پیادهسازی کردم؛ دیگر نتوانستم مثل قبل بیایم و حرفهای درون مغزم را خالی کنم. گفته بودم اینجا انگار خانه دوم من است یادتان هست؟ پس
2 دلیل بیتفاوتی
«برای نویسندهشدن نیست که مینویسم. مینویسم تا در سکوت به آن عشق که شبیه به هیچ عشقی نیست دست یابم.» -کریستین بوبن دو دلیل بیتفاوتی باید عاشق شوی تا بتوانی ادامه دهی. اما میشود اول ادامه داد بعد عاشق شد.
آشفتگی ذهن در هوای بارانی
هرگاه در وقت نوشتن اهنگی شروع به خواندن میکند، ناگهان نوشتهام، متن آهنگ را همراهی میکند. چرا به موسیقی علاقه دارم؟ حرفهای مغز را خلاصه شده بیان میکند. فکر میکنم همین کافی است برای جواب این پرسش. باران میبارد. اینجا
سکوتی معنادار
سیاره مخصوص چند وقتی است که عجیب ساکت میشم. انگار که در این سیاره زندگی نمیکنم و زندگی نخواهم کرد. در دنیایی دیگر، جایی که انگار تمام اکسیژنها در ان ذخیره شده باشند. هرگاه نفسم میبرد، قلبم که به تپش
درباره امروز…
تولد روز تولدم. برای 23 سالگیام مینویسم. بهت افتخار میکنم. شجاعتر شدی. داری اجازه میدی ارزوهایت به واقعیت تبدیل شوند. برای سن جدیدم خوشحالم و ناراحت. دوست دارم سن 20 سالگی برای همیشه با من میماند. از طرفی هم وقتی
دوست دارم به بقیه یاد بدهم…
یک مقدمه امروز دفتر هر روز، یک سوال از نشر پرتقال را ورق میزدم، این عبارت برای تاریخ 9 مرداد بود، که سرسری جوابشو نوشته بودم. دوست دارم به بقیه یاد بدهم… اما امروز که نگاهش کردن دلم خواست مفصلتر
چقدر هوای خودمون رو داریم؟
.you are not here to make others understand you .you are here to understand yourself جملهای که امروز روی صفحه گوشیم نمایان شد. چقدر هوای خودمان و خواستههای خودمان را داریم؟ چه بخواهیم چه نخواهیم دور ما حرفها و خواستههای
نگرانم!!
امروز دوست داشتم یادداشتم رو با این متن شروع کنم. یک یادداشت کوتاه. .don’t cry over the past, it’s gone .don’t stress about the future, it hasn’t arrived .live in the present and make it beautiful حال. بیشتر ما یا
اهداف
امروز درمورد اهداف مطالعه میکردم. اهداف رو باید با کاوش ذهنی پیدا کرد. یکی از رههای کاوش ذهن، نوشتن است. حداقل 30 دقیقه باید وقت بگذاریم و بنویسیم. 30 دقیقه حداقل وقتی است که ما میتوانیم در یک روز صرف
آن روزها این روزها
آن روزها و این روزها وقتی به این عبارت نگاه دوختم، گذشته و حال در نظرم نمایان شد. احتمالا خیلی از شما هم همین نگاه را به آن روزها و این روزها داشته باشید. پس وجه تمایزی در دیدگاه من