این سوالی است که روزی هزار بار از خودم میپرسم،
یا حداقل در تمام مکالماتم با ادمها به این میرسم که هرکی به نحوی دنبال این است که حالش خوب باشد.
هر ادمی ممکن است خسته بشود.
دلش نخواهد زندگی کند.
بخواهد کل روز را در رختخواب بگذراند.
اما اصلترین سوالی که باید از خودمان بپرسیم این است که، چجوری چیزی را پیدا کنم که دوست دارم انجام بدهم؟
گاهی وقتها ثبتنام در کلاس ورزشی ما را شاد میکند.
گاهی وقتها نوشتن.
گاهی وقتها فیلم دیدن یا کتاب خواندن.
گاهی یک مسافرت.
گردش رفتن.
یادگرفتن یک مهارت.
کار کردن جایی که دوستش داریم.
ما وقتی احساس کسالت میکنیم، خودمان را کادو پیچ، تحویل پتو و تخت میدهیم و این به جای درمان ما بیشتر باعث بیحالی میشود.
اول از همه ما باید به تنهایی عادت کنیم. اینکه تنها بتوانیم حالمان را خوب کنیم.
اگه بیرون رفتن را دوست داریم و کسی نیست که با او بیرون برویم چرا با خودمان نریم؟ این کار باعث میشود ما با خودمان بیشتر دوست شیم و این بیشتر دوست شدن با خود، خودش باعث این است که ما به چیزهایی که دوست داریم شناخت پیدا کنیم و راه خوب کردن حالمان را بشناسیم.
پس بهتره دست به کار شیم.
اول به خودمان حق بدهیم که حالمان بد باشه.
بعد خودمان را درک کنیم.
با خودمان دوست شویم.
خودمان را بیشتر بشناسیم. (با کتابهای خودشناسی، با نوشتن از خودمان و حتی نشستی با مشاور)
دنبال چیزی بگردیم که باعث علاقه و هیجان ماست.
در مسیر رسیدن بهش تلاش کنیم.
این که خودمان را فراموش نکنیم، حالمان را خوب میکند.