آشفتگی ذهن در هوای بارانی

هرگاه در وقت نوشتن اهنگی شروع به خواندن می‌کند، ناگهان نوشته‌ام، متن آهنگ را همراهی می‌کند. چرا به موسیقی علاقه دارم؟ حرف‌های مغز را خلاصه شده بیان می‌کند. فکر می‌کنم همین کافی است برای جواب این پرسش. باران می‌بارد. اینجا

وظیفه ما چیست؟

باران زده بود. هر بعد از ظهر ساعت 4 ابرها می‌امدند و می‌باریدند و می‌رفتند. ساعت که 5 می‌شد غروب افتاب را می‌دیدم. حتی رنگین کمان را. برنامه هر عصر همین بود. تمام کارهایم را انجام می‌دادم و یک چایی

آیا این درست است؟

درست است که باران در من حس تازگی و سرزندگی ایجاد میکند؟ بله درست است. گاهی فکر می‌کنم اگر در هوای الوده اسیر شدم یا درگیر یک مشکل که احساس کهنگی را درمن ایجاد کرده شدم، چرا خودم باران خودم