خاطرات

مقابلشان باغ بود. باغی سبز. اول اردیبهشت، باغ بهشت می‌شد. این را هر سال منیژه می‌گفت. روی نیمکت چوبی، کنار حوض، وسط حیاط نشسته بودند. پشت به ساختمان و نگاه‌اشان به شکوفه‌ها و ورجه ورجه گنجشک‌ها بود. منیژه ژاکت بهاره‌ای