یکشنبه. به او قول داد که به دیدارش برود. اما سیل امد، باران زد و باران تگرگ شد. طوفان امد و درخت سرکوچه را با خود برد. مگر میشد یکدفعهای تمام بلایای طبیعی سر از خانه و کوچه انها در
تظاهر
این بار به جای خودکار، مداد مشکی برداشتم؛ میخواهم هرجا که زیادهروی کردم بدون هیچ جا ماندنی پاک کنم. دچار خود سانسوری شدهام. اره خودم را سانسور میکنم. وقتی به خودم نگاه میکنم و یا با خودم حرف میزنم، میگویم