تمام عصبانیتم را روی کاغذ خالی میکنم. تمام سیاهیها از مغز درحال انفجارم به کاغذ سفید ریخته میشود. کاغذ مچاله میشود و خودش را به سطل پرتاب میکند. کاغذ بیچاره، تمام اخم من و تمام جوشش من را برای خودش
نه مرداد هزار و چهارصد
جمعهها مینویسم اما چیزی منتشر نمیکنم. البته قانونی برای خودم نگذاشتم. فقط چون دیروز کمی حالندار بودم و ذهم بهم ریز بود باعث شد فقط بنویسم و منتشر نکنم. درسته دارم بهونه میآرم. از این به بعد منتشر میکنم، هر