باران زده بود. هر بعد از ظهر ساعت 4 ابرها میامدند و میباریدند و میرفتند. ساعت که 5 میشد غروب افتاب را میدیدم. حتی رنگین کمان را. برنامه هر عصر همین بود. تمام کارهایم را انجام میدادم و یک چایی
باران زده بود. هر بعد از ظهر ساعت 4 ابرها میامدند و میباریدند و میرفتند. ساعت که 5 میشد غروب افتاب را میدیدم. حتی رنگین کمان را. برنامه هر عصر همین بود. تمام کارهایم را انجام میدادم و یک چایی