با گامهایی آرام وارد اتاقم میشوم.
منظرهي پیش رویم، لبخند ميزند.
آرام ليوان قهوهي تازه دم كشيدهام را، روي ميز کرمی رنگم ميگذارم.
روی تکه ابری نرم، که تخت صدایش میکنم، دراز میکشم.
نسيمي خنک، حرير سفید پرده اتاقم را در هوا ميرقصاند.
قفسه کتابخانهام لبریز از کتابهای ورق خوردهای است، که سالهاست با آنها زندگی کردهام.
گلدان بزرگ سانسوریایی، هوای اتاقم را تازه میکند.
تابلویی بزرگ با تصویر گل آفتابگردان به اتاقم نور میبخشد.
به راستی، آرامش حقیقی من درست همینجا، در آغوش گرم اتاقم است.
اتاق
عزیزم، چقدر قشنگ اتاقت رو توصیف کردی.
آرامش خودت و اتاقت رو کاملا حس کردم.
بیشتر بنویس تا بیشتر کِیف کنم از قلمت ریحانه جانم.
مرسی که اینقدر بادقت میخونی شقایق جانم. عزیزدلی❤