وقفه.

در فرهنگ لغت من یعنی ایستادن، ماندن، مقاومت کردن برای انجام ندادن و شاید کمالگرایی.

وقفه یعنی مقاومت می‌کنم تا چیزی ننویسم.

مقاومت می‌کنم تا منتشر نکنم.

نه اینکه ترسی سراغم بیاید، نه.

فقط می‌ایستم و نگاه میکنم.

این مقاومت کردن و این وقفه نتایج زیان‌بار یا شاید بهتر باشد بگویم فاجعه‌باری دارد. باعث می‌شود احساس ناتوانی به سراغم بیاید.

برای اینکه وقفه در کارم نیوفتن برنامه‌ریزی می‌کنم.

برنامه‌ای که کارهای اصلی و کارهای فرعی دارد. شاید بتوانم با این برنامه این بار مقابل وقفه‌ها ایستادگی و مقاومت کنم.

بعد از وقفه
برچسب گذاری شده در:         

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *