حالم خوب است.
تو که از من احوال به پرسی جور دیگری نمیتوانم جوابت را بدهم تنها میگویم، خوبم.
میگویم خوبم تا تو به فکر فرو نروی.
میگویم خوبم تا تو دردت را برایم بگویی.
همیشه شنونده خوبی برای دردها شادیهایت بودهام اما گویندهی خوبی برای غمهای خودم نبودهام اما باز هم مهم نیست، من خوبم تو بگو، دیگر چه خبر؟
حال و هوای کهنگی و اندوه در دلم خانه کرده است.
اما من خوبم تو مطمئن باش.
تنها لبخند تو باعث میشود این گرد کهنگی از دلم و قلبم کولهاش را ببندد و برود.
باز هم میگویم من خوبم.
من خوبم