مسیر عشق حقیقی هرگز بیدردسر نبود. -شکسپیر، رویای نیمه شب بیان نخست ایده کسبوکار را در سر میپرورانیم. و در فکر راهاندازیاش فرو میرویم. البته که ماجرا به این نقطه ختم نمیشود. چه اتفاقاتی قرار است بیفتد؟ گفتن اما در
زندگی بدون عشق…
زندگی بدون عشق مثل زندگی بدون خوردن شیر قهوه است. چرا شیر قهوه؟ انسان را پر از انرژی میکند و باعث میشود پر انگیزه و سرحال شود. مزایای خوردن شیر قهوه: کافئین دارد، کافئین هورمونی بهنام آدنوزین را نیز کاهش
یکشنبه
یکشنبه. به او قول داد که به دیدارش برود. اما سیل امد، باران زد و باران تگرگ شد. طوفان امد و درخت سرکوچه را با خود برد. مگر میشد یکدفعهای تمام بلایای طبیعی سر از خانه و کوچه انها در
پنج مرداد هزار و چهارصد
اینجا مثل یک خونه برای من است. اینجا دیگر نیاز نیست مثل اینستاگرام با لباس رسمی وارد شوی. اینجا با یک شلوار تو خونهای و موهایی که اشفته بالا سر جمع شدهاند، مینشینم و حرف میزنم. خودم را نشان میدهم
نمیدونم چطور و نمیدونم چرا
“نمیدونم چطور و نمیدونم چرا” نمیدونم چطوری ادامه میدم. اما یه چیزی رو خوب میدونم و اون اینه که امید خیلی وقته شده یکی از اعضای خانوادمون. امیدی که پدرم رو وادار میکنه به در خسته اتاق روغن بزنه تا
زندانی در خانه
امروز آمدهام پایین ساختمان بلندی که در آن زندانی شده بودم. بعد از چند وقت طولانی حالا پا روی زمین میگذارم. کمی قدم میزدم، شاید دیوانگی باشد اما دستانم را باز میکنم و میان درختان کاج میچرخم؛ و باز قرار
نامه
امروز بیتاب بودم. بیتاب اینکه بنویسم. اما چیزی نبود که بنویسم. مسخره است،نه. ولی وقتی چند روزی دستت به نوشتن نمیرود انگار فراوش میکنی حتی چطور باید قلم را در دست بگیری. برای همین تصمیم گرفتم با نوشتن نامهای برای
یک شب بارونی
یک سرپناه دید. شروع کرد به دویدن به سمتش، تقریبا خیس شده بود.
خونهی آقاجون
بازم هم روزی دیگر، کنار حوض نشستم و شلوارم را تا زانو تا کردم پایم را داخل حوض فیروزهای گذاشتم. صدای جیغ جیغ بچهها از دالانهای خونه اقاجون رو میشنیدم.