زیاد با خودم کنجار میروم.
درمورد احساساتم. درمورد بیان تمام چیزی که در ذهنم میگذرد.
به قول جودی ابوت:
خیلی مشکل است ادم بخواهد تمام وقت مراقب خودش باشد تا انچه احساس میکند، نگوید.
من با جودی بزرگ شدم، الان که اینجا هستم فکر میکنم از علاقهام میآید یا حتی ذوق زدن سر تمام چیزهای کوچک.
داستان نوشتن چیزی است که با جودی مشترک بودم.
اما همیشه حواسم هست آدمها هیچگاه شبیه هم نیستند.
برای همین کلمهای به نام درک وجود دارد.
درک کردن همدیگر.
شاید در لغت آسان به نظر برسد اما درک کردن واقعا هنری است که به آدمها آرامش میدهد.
درک کردن را میشود اینگونه معنی کرد:
من احساسات تو را میپذیرم احساسات خودم را هم میپذیرم و دیگر دنبال حل کردن نیستم.
پذیرش مهمترین چیزی است که برای آرامش ساخته شده است.
پذیرفتن اینکه همه چیز کامل نیست.
پذیرفتن اینکه اشتباه همیشه رخ میدهد.
پذیرفتن اینکه میتوانیم خودمان را درک کنیم.
پذیرفتن اینکه احساسات ما فقط به خودمان مربوط است.
و مسئولیتشان با خودمان است.
و هیچکس مقصر نیست، حتی خودمان.