یک درد دل.
اجازه بدهید ادم‌ها خودشان باشند.
وقتی از شخصی خود بودنش را می‌گیرید، از او توقع نداشته باشید دیگر ارام باشد.
وقتی ادمی از خود بودنش سلب شود؛ دو حالت دارد.
یا دائم در حال جنگ با شماست. یا دیگر انقدر ساکت است که حضورش را کمتر خواهید دید.
ادم‌ها از محدودیت و از اینکه دائم کسی به ان‌ها دستور دهد و حق ان‌ها را زیر پا له کند، بیزاراند.
و متاسفانه ما ادم‌ها هیچوقت به ان احترام نمی‌گذاریم.
به فصلی از زندگی رسیده‌ام که دارم خودم را بازیابی می‌کنم.
من عاشق فیلم یا سریال دیدن هستم.
مدتی بود که وقتی برای تماشای فیلم آن هم بدون عذاب وجدان پیدا نکرده بودم.
اما اکنون من دارم به روزهای خوبم که وقت برای خودم داشتن است، بر‌میگردم.
از آن وقت چندسالی می‌گذرد.
سریالی می‌بینم که ادم‌ها حتی وقتی قسمت کمی از این دنیای خاکی قابل سکونت بود باهم می‌جنگیدند.
همه چیز برای صلح اماده بود اما ادم‌ها باهم کنار نمی‌امدند.
ان‌ها با چشم خود دیدند که این دعوا و جنگ کل سیاره زمین را نابود کرد.
در سفینه هزارن ادم اسیر شدند و تنها وقتی دعوا و جنگ نکردند که در خواب بودند.
پس از یافتن سیاره دیگر وقتی فرود امدند تصمیم گرفتند در این سیاره فقط صلح باشد.
اما چند قدم که ادامه دادند، باز دعوا و درگیری اغاز شد.
تمام حرف من این است که ما ادم‌ها خودخواه هستیم.
اگر کمی از لجاجت و دشمنی‌مان کم کنیم و به جای ادعای مهربانی و انسانیت کمی ان‌ها را در زندگمی‌مان عملی کنیم باعث می‌شود دنیا جای بهتری باشد.
حرفی که باز امروز سر کلاس توسعه‌ی فردی مطرح شد این بود که حرف و عمل باید یکی باشد.
اگر چیزی را دوست دارید، واقعا دوستش بدارید.
اگر مهربانی حرف شماست، سعی کنید ان را عملی کنید.
یک بار هم که شده جلوی لجبازی‌ها و خودخواهی خودمان را بگیریم.
این باعث نمی‌شود غرورمان له شود یا سرخورده شویم.
وقتی مهربان باشی فقط مهربان هستی.
اگر هم کسی محبت و مهربانی تو را نمی‌فهمد نیاز به اثبات ان نداری. هر حرکت درست بعدها خودش را نشان می‌دهد.
مهم لحظه‌ی تو است که نابود نشود.
باعث زیبایی دنیا باشیم.

چهار مرداد هزار و چهارصد
برچسب گذاری شده در:                                             

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *