دنیای خیال

هرچی که بزرگتر شدم انگار که دنیای خیالم کوچکتر شد. و من خیلی ناراحتم که دیگر نمی‌توانم انطور که باید در دنیای خیالی‌ام زندگی کنم و کارهای واقعی‌ام را در آن پیش ببرم. اما امروز صبح ایده‌ای به ذهنم رسید.

چهار مرداد هزار و چهارصد

یک درد دل. اجازه بدهید ادم‌ها خودشان باشند. وقتی از شخصی خود بودنش را می‌گیرید، از او توقع نداشته باشید دیگر ارام باشد. وقتی ادمی از خود بودنش سلب شود؛ دو حالت دارد. یا دائم در حال جنگ با شماست.

سه مرداد هزار و چهارصد

بنظرم یکی از راه‌هایی که می‌توانیم به همراهمان یا اطرافیانمان اعتماد به نفس بدهیم این است که بگوییم “تو موفق می‌شی من مطمئنم”. دیشب یک جمله خواندم که می‌گفت “دیگه نمی‌شه وقت دلداری به کسی بگیم بالاخره درست می‌شه غصه