مبارزه
یکی از بزرگترین لحظات زندگیم مبارزه با عصبانیت بوده.
جایی که کلمات درون مغزم گلوله میشوند و تنها راه برای پرتابشان به بیرون دادن زدن است.
اما فایدهاش چیست؟
تنها پس از پرتاپ این گلولههای آتشین، خانهای ویران شده باقی میماند.
پس آنها را نگه میدارم، این هم باز خود زنی است.
پس راهش چیست؟
تنها یک راه میماند و آن نوشتن است.
کلمههای بیچاره را با خودکار بیک گاهی هم با مداد روی کاغذ سفید میچکانم.
کاغذ آغوشی گرم برای کلماتاند به شکلی که ذهنم را از سیاهیها پاک میکنند.
کلمات