نوشتن با استفاده از تفکر طراحی پنج مرحلهای که میتوان نوشتن را از طریق تفکر طراحی طی کرد. گفتیم که تفکر طراحی به حل مسئله کمک میکند و توی مقاله قبل درباره مفهومش حرف زدیم. از اینجا بخوانید: چطور دنیای
چطور دنیای عملیاتی و دنیای نوآورانه کسبوکار به هم متصل میشوند؟
دنیای نوآورانه خلاقیت، کشفِ راهروهایی مختلف از نظر اندازه، طول و طراحی است که ما را به کارایی میرساند. فرض کنید که در یک قلعه گیر افتادهاید. دَرِ خروج یکی است، همانی که از آن وارد این قلعه شدهاید، اما
داستان کسبوکار
کسبوکار یک انسان است. با این جمله میتوانیم به نکات خوبی برسیم. فرض کنید صاحب یک کسبوکار هستید، چه احساسی درون شما شکل گرفت؟ احتمالا مالکیت، همچون فرزندی که به این دنیا دعوتش کردهاید. برایش اسم گذاشتهاید. سرمایه گذاشتهاید. بعضی
زاویه دید
قصهگویی کمک میکند افراد از جهات مختلف به موضوع نگاه کنند و در نتیجه بتوانند برداشتی را که از «واقعیات» شما دارند را از نو تفسیر کنند یا شکل بدهند. -آنت سیمونز تجربیات ایده اصلی برای قصهگویی هستند. اینکه چه
4 بخش اصلی قصهها
بیان نخست روزی قورباغهای درحالی که پرش کنان از کنار برکه میگذشت به این فکر کرد اگر برگردد و کمی کنار برکه بنشیند غذای خوبی پیدا میکند و سیر به خانه میرود، اما او تصمیم گرفت گرسنه به خانه برود.
راوی قصه کسبوکار چه کسی است؟
راوی هر کسبوکار یک راوی دارد. راوی مسئولیت سنگینی به دوش میکشد. این راوی باید از نقطه صفر تا نقطه صد کسبوکار را به یاد داشته باشد. او باید تک تک فرایندهای کاری را از نزدیک دیده و لمس کرده
چه کسی قصهگوی خوب است؟
برای یک قصهگوی خوب بودن سه مورد از همه بیشتر مورد تاکید است: موضوعی را که سعی در بیانش دارید، شخصی سازی کنید. مخاطبانی را که قرار است برای آنها قصه تعریف کنید، بشناسید. حداقل دو نکته که اول به
قصهگویی
قصه، توجه، نفوذ و تغییر قصه چیست؟ چیزهای چسبناکی که یادمان میمانند، قصهها هستند. -کیندراهال شرحی از زندگی افرادی خیالی و یا حقیقی که نشان میدهد در روند عادی زندگیشان به چه موانعی برخورد داشتهآند و چگونه توانستهاند آنها را
چطور زندگی مخاطب را بهتر کنیم؟
چطور زندگی مخاطب را بهتر کنیم؟ با قصهها. الان میگویید ریحانه بازم قصه؟ بله بازم قصه، اینجا بیشتر درمورد قصه حرف میزنیم. امروز درحالی که داشتم کتابی تازه را ورق میزدم متوجه شدم یک فصل کامل کتاب به این نکته
چگونگی قصهگویی خوبی باشیم؟
رویارویی با قصهها اولین رویارویی من با قصهها وقتی بود که متوجه شکافهای موجود در ذهن و اطرافم شدم. پر شدن تمام شکافهای خالی زندگیام توسط قصهها در دوران راهنمایی به بعد باعث شد که تا این لحظه همچنان استوار