اینجا مثل یک خونه برای من است.
اینجا دیگر نیاز نیست مثل اینستاگرام با لباس رسمی وارد شوی.
اینجا با یک شلوار تو خونهای و موهایی که اشفته بالا سر جمع شدهاند، مینشینم و حرف میزنم.
خودم را نشان میدهم و از چیزهایی که میپسند و نمیپسندم راحت حرف میزنم.
میخواهم از تو عذر خواهی کنم که قدرت را ندانستم و دو سالی تو را رها کرده و به گوشهای انداختهام.
شروع طراحی سایت من از زمان دانشگاه زده شد.
درسی که سر کلاس داشتیم طراحی سایت بود و من بیصبرانه منتظر بودم سایت خودم را بزنم.
بعد از خرید دامنه و هاست، استاد نتوانست درسش را به پایان برساند.
با هر بدبختی بود توانستم ان درس را در آن ترم تمام کنم.
وقتی که تایم استراحت بین دو ترم رسید روزها دوساعت یا سه ساعت پای لپ تاپ مینشستم تا راه اصلیاش را کشف کنم.
تمام سایتهای اموزشی را ورق زدم اما تنها یک مورد نیاز بود که به ان نمیرسیدم.
بارها بیخیالش شدم.
ناگهان یک تماس و گفتن نکتهای باعث شد همه معادلاتم درست شوند و سایتم را افتتاح کنم.
سایت هم مثل کتاب است هر دو مظلوم واقع شدهاند. اما وقتی دست هر دوی انها را بگیری هر دو تو را با دنیای متفاوتی اشنا میکنند.
پنج مرداد هزار و چهارصد
خوشحالممم انقدر مهارت بلدیی عشقمم بهت افتخاررر میکنممم